دقیقه ی نود

نجوای برگ های خزان دیده با نسیم

با گوشم آشناست که عمری خزانیم

گشتم جدا ز شاخه در آغاز غنچگی

خیری ندیده ام ز بهار جوانیم

بودم چمن برای جوانان کشورم

سهمی نه از چمن نه ز جام جهانیم

دامن کشان رسیده ام اکنون به قله ای

موسی صفت نظاره کنم تا شبانیم

در چارچوب صحنه ی شطرنج زندگی

بودم پیاده ای که نبودی نشانیم

تیپا چو سنگ خور ده ام از شاه و از وزیر

ای اسب همتی که به ساحل رسانیم

دیگر نمانده پنجره ای باز رو به من

غیر از دقیقه ی نود زندگانیم

دارد (رها) امید چو بازی تمام شد

دست مرا بگیری و از در نرانیم

علی میرزائی (رها)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگِ مهران نجفی Richard Cindy تور باد پاییزی freight elevator - sselift.com راه سلامت Tina فایل دانلود | دانلود بهترین و کمیاب ترین فایل ها